آنچنان که شواهد نشان می دهند واژه «دشمن» بیشترین دفعات تکرار را در بیانات مقام معظم رهبری در طول سالیان زعامت ایشان داشته است. امّا به واقع دشمن کیست و چه قصدی دارد. مفهوم دشمن و مصادیق آن از پایه ای ترین و قدیمی ترین مفاهیم تاریخ بشری است. داستان خلقت انسان با دشمنی شیطان رجیم آغاز شد و سرنوشت زندگی حضرت آدم ابوالبشر(ع) تحت تاثیر این دشمنی قرار گرفت. قرآن کریم شیطان را دشمنی روشن معرفی می کند (لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ). بر این اساس می توان نتیجه گرفت که همه دشمنان الزاماً فعالیت آشکار ندارند و نوع عداوت می تواند به گونه­ای باشد که تشخیص عامل آن و همچنین اصل دشمنی، بسیار مشکل گردد. برداشت دومی که می توان از این مفهوم قرآنی داشت وجود تعاریف مختلف از دشمن است. به عبارتی تفسیر و نگاه اشخاص به پدیده دشمن می تواند تفاوت های عمده ای داشته باشد و در نتیجه مصادیق آن نیز به همان میزان متنوع خواهد بود که اگر جز این بود آیه ای از کتاب خدا که راهنمای ابدی بشریت است به این موضوع اختصاص نمی یافت.
برای تعریف دقیق دشمن ابتدا باید تعریف دقیقی از «اصول خودی» داشته باشیم. اگر اصول خود را درست بشناسیم آنگاه شناخت دشمن چندان مشکل نخواهد بود چرا که وجود دشمن وابسته به وجود جبهه مقابل آن است. در حقیقت دشمن آن موجودی است که تناقضات ساختاری با اصول ما دارد و ارزش ها و ضد ارزش های مخالف ما را پیروی می کند. بنا بر این شناخت اصول و ارزش های جبهه خودی –فارغ از محتوا و جنس آن- مقوله ای جدا از شناخت دشمن نیست آنچنان که در روایات وارد است تبری و تولی دو روی یک سکه هستند. به زبان دیگر تاریکی چیزی جز جای خالی نور نیست و طبعاً شناخت نور هم از مسیر شناخت تاریکی می گذرد. حال با این مقدمه سعی خواهیم داشت که ابزاری برای شناخت دقیق تر شاخه های سیاسی کشور داشته باشیم.
اصولاً در دنیای امروز که غبار غلیظ تبلیغات و رفتارهای دوگانه رسانه ای، به خصوص در حوزه سیاست کار را برای تشخیص آنچه در ورای این ظاهر است سخت کرده و با شرایطی روبرو هستیم که دیگر نام های سنتی احزاب و گروهها، معانی جدید و گاهاً متناقضی یافته اند و عملاً تعریف مرزهای دقیق این واژه ها به شدت مبهم شده است، نیاز به ابزار شناخت جریان ها بیش از پیش احساس می شود. یکی از این ابزارها بنابر آنچه گفته شد شناخت غیر مستقیم شاخه های فکری است. به عبارتی می توان با جستاری در تعریف دشمن از نگاه جریانات مختلف تصویر دقیق تری از آن شاخه به دست آورد. واضح است که تکیه صد درصدی بر این روش جهت ترسیم فضای فکری جریان ها، نه تنها کافی نبوده بلکه آسیب های جدی و خطرناکی در پی خواهد داشت ولی کنار گذاشتن آن و نادیده گرفتن نقش تعریف دشمن در نگاه این جریانات نیز منجر به ایجاد تصویری ناقص و ناکارآمد از آرایش احزاب و گروه ها خواهد شد. اینکه چرا بیان تعریف دشمن توسط رسانه های فعال در فضای سیاسی به اندازه بیان مواضع خودی تحت تاثیر فضاسازی های تبلیغاتی-ژورنالیستی قرار نمی گیرد موضوعی است که در این مقال نمی گنجد امّا آنچه واضح است این است که اداره کنندگان این رسانه ها آگاهانه یا ناآگاهانه دشمنانشان را بسیار واضح تر از دوستانشان معرفی می کنند. با شناخت عمیق این مفهوم و این فرع دین که همان تولی و تبری می باشد می توان نگاهی به تیترها، عکس ها و مطالب مرتبط با مقوله دشمن در ویترین رسانه ها انداخت و تصاویر واضح تری از مختصات گوینده و ریشه های فکری جریان او بدست آورد. 


حال با نگاهی دقیق تر به خروجی های رسانه ای جریانات سیاسی کشور پی می بریم که چطور ممکن است نقل قولی از یکی از سران کشورهای غربی، در یک جا ابزار «ادب از که آموختی...» شود و در جای دیگر همان نقل قول به شکلی کاملاً اثباتی و ایجابی تحلیل و بر اساس آن نتیجه گیری شود. بر این اساس یکی از بزرگترین مشکلات فضای عمومی کشور ما ضعف در شناخت صحیح پدیده­ای به نام دشمن و خط و مرزها و سوابق آن است. همچنین با نگاهی عمیق تر به رسانه های مختلف در می یابیم که جریانات خاصی در کشور برای اثبات آرا و مواضع خود از اظهار نظرهای افرادی بهره می برند که در آن سوی مرزها، به قدمت تاریخ این مرز و بوم، دروغ و خیانت و تزویر به ارمغان آورده اند. به واقع چگونه ممکن است پس از گذشت چندین قرن از آغاز ورود نکبت بار قدرت های خارجی به صحنه تصمیم گیری کشورمان و پس از گذشت بیش از سه دهه از وقوع انقلاب اسلامی که با دشمنی بی پرده این نیروهای خارجی همراه شد و با وجود چنین تجربه ارزشمندی در طول سالیان متمادی هنوز هم گروه هایی در داخل کشور قرابت معناداری در موضع گیری ها و تحلیل های خود با آن دشمنان تاریخی داشته باشند. این در حالیست که جریانات مذکور نه تنها هیچ ابایی از ابراز نزدیکی مواضع خود به دشمن ترین دشمنان این ملکت ندارند بلکه با کمال افتخار این قرابت فکری و جبهه ای را نشانه ای از برتری و قدرت ریشه دار نظام فکری خود می دانند و به وضوح ذوق زدگی شان نسبت به همگرایی تحلیل های قدرت های سلطه گر خارجی با طرز فکر خود را در زنجیره های رسانه ای شان به رخ می کشند. با این تفاسیر نیاز ما به شناخت دشمن نه تنها برای شناخت دشمنی­اش، که برای شناخت دقیق تر خودی ها امری لازم و حیاتی است. توجه به این بیانات دقیق امام خامنه ای پیرامون موضوع مرز بندی با دشمنان، بسیار جالب توجه خواهد بود:
« یک واقعیت دیگری که نباید غفلت کرد، دشمنی دشمنان ما است. از دشمنى دشمن نباید غفلت کرد. به قول سعدى: «دشمن چون از همه حیلتى فرومانَد، سلسله‌ى دوستى بجنبانَد»، آنگاه در دوستى کارى کند که هیچ دشمنى نکرده باشد؛ این را نباید فراموش کنیم؛ این واقعیتى است؛ دشمن ما هستند، دشمن اسلامند، دشمن استقلال ملى ما هستند و دشمن ملت ما هستند به‌خاطر این خصوصیات؛ بله، اگر چنانچه این ملت از انقلاب دست برمیداشت، از اسلام دست برمیداشت، خودش را تسلیم متجاوز و متعدى میکرد، از ملت ما خیلى هم راضى بودند، خیلى هم تعریف میکردند، اما با ملت بدند به‌خاطر این. قَد بَدَتِ البَغضآءُ مِن اَفواهِهِم؛ حرفهایى هم که میزنند، نشان میدهد که چقدر این بغض و دشمنى عمیق است. وَ ما تُخفى صُدورُهُم اَکبَر؛ آن مقدارى که میگویند بخشى از آن دشمنى‌ها است که اینها بر زبان مى‌آورند، والا آنچه که در دلهاى آنها است بمراتب بیشتر است؛ این هم یک واقعیتى است که نباید از یاد برد و نباید فراموش کرد.»