آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مى‏شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏گیرند؟!

و به یقین کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگویان را {نیز} معلوم دارد .

«آیه های دو و سه سوره شریفه عنکبوت»

دنیا همچون اتاقی است کهنه و فرسوده با طبقاتی چوبی مالامال از سلاح های مختلف. گهگاه در این اتاق رو به سوی میدان جنگی باز می شود که همیشه انتظار «تو» را می کشد و «دنیا» با همه زرق و برقش تو را به مبارزه می طلبد. زرق و برق این دنیا سرباز ابلیس است. پا به میدان کارزار که میگذاری دیگر راه برگشتی نیست. باید بجنگی. جنگی که برد و باختت به میزان سلاحی که با خود آورده ای و مهارت تو در استفاده از آنها بستگی دارد. سلاح علمت را که بر میداری عمل به آن را هم باید بدانی وگرنه تنها بارت را سنگین کرده ای. جنگ که شروع می شود ابلیس چشمهایش را به تو می دوزد. آرزوی شکستت را دارد. مبارزه که تمام می شود به اتاقت باز می گردی. تمرین می کنی و سلاح های جدید را امتحان می کنی. باز هم در باز می شود و یک بار دیگر شیپور جنگ نواخته می شود و این بازی تکرار می شود و تکرار می شود...

تا اینکه یک روز یکی می آید. می گوید بازی تمام شد. عملکردت را به تو نشان میدهد. می گویند «یوم الحسرت» است.